تاریخنگاری
میتونم برای بچهم تعریف کنم که یه زمانی(در حکومت اکبرشاه) حقوقم به اندازه دو سکه طلا ارزش داشت. ولی در روزگار اوج روی قله، وامی که به من دادن کمتر از یک سکه ارزش داشت.
میتونم برای بچهم تعریف کنم که یه زمانی(در حکومت اکبرشاه) حقوقم به اندازه دو سکه طلا ارزش داشت. ولی در روزگار اوج روی قله، وامی که به من دادن کمتر از یک سکه ارزش داشت.
خیلی وقتا ترجیح میدم حتی از میان دوستان، دشمنسازی کنم تا برای تحمل رنج غربت و تنهایی در مهاجرت احتمالی به آمریکا تمرین کرده باشم.
وقتی چاییم رو با آب ولرم، سرد میکنم و مینوشم احساس میکنم چند دقیقه توی زندگیم جلو افتادم.
اینجا هیچکس خودش نیست. همه یا مخلصند، یا ارادتمند هستند یا کوچیک. فقط من خودمم.

اگر به حرف پدر گوش میدادم و برای لیسانسگرفتن در رشته عمران بکوب درس میخوندم الان یک مهندس عمران بیکار بودم،
اگر به حرف اولین صاحبکارم گوش میدادم و قوانین بیمه و نحوهی صدور بیمهنامه را یاد میگرفتم الان یک بازاریاب بیمه بودم،
اگر به حرف دومین کارفرما گوش میدادم و گرافیک کامپیوتر و برنامهنویسی را کامل یاد میگرفتم الان یک فریلنسر بیکار بودم،
اگر به حرف سومین رییس گوش فرا دهم و قوانین ماده صد شهرداریها را برای نوشتن آرای کمیسیون یاد بگیرم عاقبتی بهتر از همکاران سابق(تبعید به حاشیه شهر) نخواهم داشت.
عدم علاقه به فراگیری علم بیفایده که انسان را از یاد خدا غافل کند و در خدمت نظام سرمایهداری درآورد اسمش تنبلی نیست بلکه دوریجستن از فتنههای آخرالزمان هست.
از بابام قهرم. الان به طور اتوماتیک دارم دنبال جایی میگردم که به اونجا خراب نکردهباشم تا قسمتی از خاکش رو به دردم بمالم تا تسکین یابم.
در ضمن کارهایی رو که نمیکردم خواهمکرد و کارهایی رو که میکردم نخواهمکرد.
شما به عنوان نمایندهی سازمان دهیاریها و شهرداریهای کشور، رمز عبور کلیهی وبلاگهای من را دارید. شما در معرض امتحانات سخت آخرالزمانی هستید.

ضربالمثل "دوست آن است که بگریاند" از جمله مثلهایی هست که شدیداً محل مناقشه است. چون کسی که انسان را بگریاند و خیرخواهی وی در این گریاندن نباشد بدلیل اینکه شخص گریان را مبتلا به افسردگی و انواع بیماری روحی و روانی میکند در واقع مرتکب قتل روح انسانی وی شده و هیچگونه ردی از رفاقت در این گریاندن نیست.