اینجوری نگام نکنید
سال ۱۳۷۶(اول دبیرستان که بودم) عقلم به مسائل و مصائب لینک زیر میرسید و چون به هورمون رشد دسترسی نداشتم سعی کردم نصف قدم زیرزمین باشه:
هک رشد
سال ۱۳۷۶(اول دبیرستان که بودم) عقلم به مسائل و مصائب لینک زیر میرسید و چون به هورمون رشد دسترسی نداشتم سعی کردم نصف قدم زیرزمین باشه:
هک رشد
اینکه کسی حرفام رو نمیفهمه ولی مخاطب خاصم به انحاء و انواع راهها و حربههای رنگارنگ(مخصوصاً قهوهای) برای جلوگیری از وبلاگنویسیم دست میازه معلوم میشه آب رو ریختم جایی که میسوزه.
برادر من، خواهر من؛
دارم جلب توجه و خودنمایی میکنم که حواست برای حراست و حفاظت از من بیشتر جمع بشه. نه اینکه حواست رو پرت کنم. نه اینکه پیامهای "آی! مُچت رو تا دست!ه گرفتم" برای من در قسمت نوتیفیکیشن موبایلم بفرستی.
احتمال میدادم به دلیل اینکه بچگیام زیاد از بابام کتک خوردم الان لکنت زبون دارم و در نتیجه به وبلاگنویسی برای حرفزدن بدون لکنت پناه آوردم. ولی امروز یه احتمال دیگه به نظرم رسید، اینکه شاید دو رگه(لر و ترک) هستم زبونم از ذهنم عقب میمونه.
ویرایش ساعت ۷:۵۵ بعدازظهر همان روز: با توجه به اینکه از زبان ترکی فقط کلمه آنا و از زبان لری فقط "ابرامکردن" رو بلدم و پدر و مادرم فقط زبان فارسی تهرانی و زبان انگلیسی به من آموزش دادن و تا دوم دبیرستان در میان دانشآموزان عرب اهوازی تحصیل کردم و همیشه درس عربی رو نمرهی ۲۰ میگرفتم الان هر قسمت از زبانم که مسئول تشخیص یک طعم(تلخی، شیرینی، ترشی، شوری، تندی) هست ساز خودش رو میزنه و من همون وبلاگنویسی رو ادامه بدم به صلاح خلق نزدیکتر هست.
برای من است مادر یعنی امابیها

در راه خدمت به مردم، سگک کمربند مشکیم شکست و ۲۵۰ هزارتومن دادم یه کمربند ایرانی از بوتیک بالاشهر شیراز خریدم.
#خدمت تو را به کنگرهی کبریا برد
وقتی با بابام تماس میگیرم اعصابم خرد نمیشه بلکه وقتی از روزگار خستهم و اعصابم خورده با بابام تماس میگیرم.
با این اخلاق فعلیم اگر ورزش هم بکنم و گرم بشم فقط به ضرب گلوله قابل کنترل هستم.
در همین حد بدونید که "در محل کار و خانه، ملیجک دربار هم دارم که از راه دور پارازیت میریزد و موجبات فرح ذات و تمدید حیات دولت ما را فراهم میآورد."
مادری داشتم که تازه بعد از فوتش(با واکسن ایرانی کرونا) متوجه شدم(از طریق دادگاههای ارث و میراث) که نامادری من بوده.
برای انتقامگرفتن وقت ندارم چون ظهور نزدیکه...
هیچوقت توی زندگیم لازم نمیدونستم ToDo List و برنامههای آیندم رو برای کسی توضیح بدم و اگر روزی کسی احساس کرده که براش توضیحاتی دادم به خاطر این بوده که اون پروگرم و پلن از طبقهبندی سری کارهام خارج شده و دیگه قصد انجامش رو نداشتم.
برای همین حتی از محل کارم انتظار نداشتم کوچکترین توضیح و آموزشی دربارهی نرمافزارها و قوانین حاکم بر روال و روند کار به من بده.
آتش به اختیار هستم و تا جایی که تشخیص بدم به نفع مصالح ملت هست اطلاعات میگیرم و اطلاعات تقدیم میکنم.
بعد از کلی زمانگذاشتن برای پروی لباس توی گرمای این روزهای اتاق پروی بوتیکها و در نهایت نپسندیدن لباس موردنظر، لااقل عکسی سلفی با آن بیندازید بلکه کجسلیقهای در این سیارهی آبی شما را رصد کند و لایک کند.

به خاطر غرور و تکبری که داشتم هیچوقت خواری و خفت طلب علم رو به جون نخریدم. به خاطر همین دانش کم، ناپختگی حرفام بعضی وقتا تو ذوق میزنه.
با پالسهایی که میفرستم و سیگنالهای پارازیتی که فیدبک میگیرم کمکم اطرافیان رو میشناسم و متوجه میشم کجای دنیا دارم زندگی میکنم.
اینکه چه کسی با جعل روایت و حدیث از حضرت امام زمان(عج) شخصیتی خیالی ساخته و برای هدف خودش که اوجب واجبات میدونه راحت میتونه این شخصیت ساختگی رو قربانی کنه.
هر کس به من میگه "مشکوک میزنی" به سلیقهی دختران شهر شک میکنم.
سن آدم که بالای ۴۰ سال میشه انتظار میره به خودشناسی لازم رسیده باشه و نقاط ضعف و قدرت خودش و اندازهی گلیم خودش رو بدونه و فرصت و تهدیدهای اطرافیان رو ارزیابی کرده باشه و در نتیجه به پوست کلفتی مناسبی برای مقابله با انتقادات بیپایه و اساس ناشی از بیریختشدن و از هیکل و هیبت افتادن خودش رسیده باشه.
www.faxfox.ir
توصیه به نوجوانان: تواناییهاتون رو به خودتون ثابت کنید تا نیازی به تائید دیگران نداشته باشید.